معنی جندی شاپور
حل جدول
دانشگاه کهن ایران
فرهنگ عمید
سپاهی، لشکری،
فرهنگ فارسی هوشیار
از ریشه ی پارسی سپاهی گندی (صفت) لشکری سیاهی. ، زنی روسپی که در میان لشکریان بکار می پرداخت.
فرهنگ معین
لشکری، سپاهی، زنی روسپی که در میان لشکریان به کار می پردازد. [خوانش: (جُ) [معر - فا.] (ص نسب)]
عربی به فارسی
سرباز , نظامی , سپاهی , سربازی کردن , نظامی شدن
لغت نامه دهخدا
شاپور. (اِخ) ابن هرمز. رجوع به شاپور ذوالا کتاف شود.
شاپور. (اِخ) سوم، رجوع به شاپوربن شاپور و ایران باستان ج 3 ص 2637 شود.
شاپور. (اِخ) ابن هرمزد. رجوع به شاپور بن هرمز و شاپور ذوالاکتاف شود.
شاپور. (اِخ) اورمزد. رجوع به شاپور ذوالاکتاف شود.
شاپور. (اِخ)... اردشیر. رجوع به شاپوربن اردشیر شود.
شاپور. (اِخ)... دوم. رجوع به شاپور ذوالاکتاف و ایران باستان تألیف پیرنیا ج 2 ص 1590 و ج 3 ص 2177 و 2609 شود.
شاپور. (اِخ) ابن بهرام. در زمان قباد اول (نهایه ص 226) دارای مقام ایران سپاهبذ بوده است. (ایران در زمان ساسانیان ص 151). و رجوع به شاپور (رازی) شود.
شاپور. (اِخ) نهر... نام نهری در ولایات غندیجان فارس. (نزهه القلوب، مقاله ٔ سوم ص 225). از وسط دهستان شاپور میگذرد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ج 7 و شاپور (شهر) شود.
علی جندی
علی جندی.[ع َ ی ِ ج ُ] (اِخ) ابن احمدبن علی جندی یمنی. او راست: 1- الالباب فی معرفه الاوائل و الاسباب، که در سال 714 هَ. ق. از تألیف آن فراغت یافت. 2- نزههالعقول. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 1943).
امین جندی
امین جندی. [اَ ن ِ ج ُ] (اِخ) شیخ امین بن خالدبن محمدبن احمد جندی. شاعر عرب و از بزرگان شهر حمص بود. در این شهر متولد شد و در همانجا درگذشت (1257 هَ.ق.). (ازاعلام زرکلی چ 1 ص 128). و رجوع به همین کتاب شود.
معادل ابجد
576